یه دل خسته ویک عشق محال
در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد
خوش آنروزی که سردی آیدم جان رهایی یابم از آلام و افغان تنم در تیره قبره سوت وکوری دمی آرامشی آرد به امکان خدایا قطره ای باران یاری نباشد این خیالم وهم وهذیان
Power By:
LoxBlog.Com |