آرزوی مرگ


یه دل خسته ویک عشق محال

در جوانی زندگانی طالعم غم سایه زد

 

خوش آنروزی که سردی آیدم جان

رهایی یابم  از  آلام و افغان

تنم در تیره قبره سوت وکوری

دمی آرامشی آرد به امکان

خدایا قطره ای باران یاری

نباشد این خیالم وهم وهذیان

 



نوشته شده در پنج شنبه 24 شهريور 1390برچسب:,ساعت 3:30 توسط h.h| |


Power By: LoxBlog.Com